امروز شاید بهترین روز عمرم باشه
شایدم بد ترین روز
میخوام برم پیش عشقم
پیش تنها کسی که حرفامو میفهمه
به قول تو دارم از دست میرم
خدایا به دادم برس
خیلی دیر رسیدی به قول خودت شاید خیلی دیر دستمو گرفتی
امروز شاید بهترین روز عمرم باشه
شایدم بد ترین روز
میخوام برم پیش عشقم
پیش تنها کسی که حرفامو میفهمه
به قول تو دارم از دست میرم
خدایا به دادم برس
خیلی دیر رسیدی به قول خودت شاید خیلی دیر دستمو گرفتی
خیلی منتظرت موندم ولی نیومدی
شاید امشب همون شب باشه
فک کنم همه چی تموم شد
خدایا خسته شدم از خفه کردن خودم از تظاهر
saranhe my god
memory is the thing you forget with
ای خدا کاش میتونستم یکم از حرفای دلمو که عذابم میدنو بگم
شاید سنگینیش به قلبم فشار نمیاورد
ای خدا خودت دلمو خالی کن
خیلی چیزا رو نمیتونم توضیح بدم
خیلی حرفارو نمیتونم بزنم
بازیگر خوبی شدما
هر چی سعی میکنم حرفای خودمو بزنم
بیشتر ادا درمیارم و تظاهر میکنم
مثل دوستم
کاش زود میرسیدم تا یکم از حرفات بهره میبردم
ولی از وقت خوابت گذشته بود
میگن گاهی یه حرف یه جمله میتونه مسیر زندگی ادم رو عوض کنه
منتظرم اون حرف و جمله و یا حتی یه کلمه رو از تو بشنوم
به قول خودت شاید قسمت نیست
یا شایدم خدا نمیخواد
این بار خدا بود که به من لبخند زد
یادمه یه بار بابام تصادف کرده بود دستش شکسته بود
یه هویی اومد خونه و گفت وسایلتونو جمع کنید بریم شمال
منو میگی مامانم خلاصه رفتیم جاده شمال
نمیدونی چه صفایی داشت با امکانات کمی که داشتیم
حسابی کیف کردیم راستش پول نداشتیم ویلا اجاره کنیم
واسه همین چادر زدیم و تو چادر موندیم
صبونه رو روی سخره های لب ساحل خوردیم
نمیدونی چه حالی داد
بابام خیلی بد رانندگی میکنه البته نه اینکه بد
ولی خوشش میاد مارو بترسونه
مخصوصا منو جاده ی شمالم که میدونید چیه پر از مه
خلاصه به سلامت برگشتیم
تعداد صفحات : 5